باز شب ماند و من و این عطش خانگی ام باز هم یاد تو ماند و من و دیوانگی ام
اشک در دامنم آویخت که دریا باشم / مثل چشم تو پر از شوق تماشا باشم
خواب دیدم که تو می آمدی و دل می رفت / محرم چشم ترم می شدی و دل می رفت
یک نفر مثل پری یک دو نظر آمد و رفت / با نگاهی به دل خسته ام آتش زد و رفت
خنده زد کوچه به دنبال تبسم افتاد / باز دنبال جگر گوشه ی مردم افتاد
آخرش هم دل دیوانه نفهمید چه شد / یک شبه یک شبه دیوانه چشمان که شد
تا غزل هست دل غمزده ات مال من است / من به دنبال تو چشم تو به دنبال من است
آی تو ، تو که فریب من و چشمان منی / تو که گندم ، تو که حوا ، تو که شیطان منی
تو که ویران من بی خبر از خود شده ای / تو که دیوانه ی دیوانه تر از خود شده ای
در نگاه تو که پیوند زد اندوه مرا / چه کسی گل شد و لبخند زد اندوه مرا
ای دلت پولک گلنار ؛ سپیدار قدت / چه کسی اشک مرا دوخته بر چارقدت ؟
چند روزی شده ام محرمت ایلاتی من / آخرش سهم دلم شد غمت ایلاتی من
نظرات شما عزیزان:
|